... رهی نمانده تا رهایی
چقدر سخته دلت بخواد سرتو به دیواره کسی تکیه بدی که یه بار زیره آواره غرورش وجودت له شده.... چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی به جز سلام نتونی بگی... چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو پر کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری.... چقدر سخته تو چشای کسی که تمامه عشقت رو ازت دزدید ذل بزنی و به جای اینکه لبریزه کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوسش داری.... چقدر سخته گله آرزو هاتو تو باغه دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیره لب بگی: گله من باغچه ی نو مبارک!! پ.ن.1:این نوشته متعلق به اینجانب نیست. پ.ن2:فقط جهته تنوع آپ شده است.
نوشته شده در شنبه 90/6/19ساعت
11:14 صبح توسط خانوم زهرا نظرات ( ) |
Design By : Pichak |